خزعبلات...

بطری شیشه آب برعکس آویزون کرده بود که گنحیشک بگیره أی خدا ، بعضی آدمها الکی خلق میشن، نصفی از آدمها دارن میمیرن اما اینا زنده آن...پاهاتو تا حالا از رو دیوار برعکس آویزون کردی که ماهی بگیری ...:)

آدما به این راحتی خودکشی میکنن...

فکر کن یک دیوونه عاشق میشه چرتکه رو میگیره دستش، بند کفشش رو ازش آویزون می‌کنه می‌ره سراغ عشقش، طوری بغلش می‌کنه که طرف استخونهاش میشه عین میگو ، بعد از چند روزم میمیره، سر جنازش تا صبح گریه می‌کنه، بعدش می‌ره با چرتکش بازی می‌کنه با خنده ای که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده ...آدما دو تا چهره دارن ظاهرشون خیلی زیبا و آرایش کرده است اما درونشون ممکنه آدمی باشه که عقب افتاده است ...فکر کن تو عاشقش میشی اونقدر زیباست که بقیه بهت حسودی میکنن، اما طرفت تو رو می‌کشه سر جنازتم تا صبح گریه میکنه، بعدم می‌ره با چرتکش بازی می‌کنه،به همین راحتی همه چی عوض میشه، دنیا زحمتت به باد می‌ره ...ریتم ریتم ریتم ریتم، آدمای بزرگ همشون ریتم دارن .....

دنیا

وقتی خیلی چیزا می‌دونی اما نمیتونی کاری کنی ،آدم تو دنیا میمیره بعد زنده میشه، این دیگه چه کوفتیه ...می‌خوام برم.

کارهایِ بزرگ را همه دور از بازار و نام‌آوری کرده‌اند. پایه‌گذرانِ ارزش‌های نو همیشه دور از بازار و نام‌آوری زیسته اند. بگریز، دوستِ من، به تنهایی ات بگریز! تو را از مگسانِ زهرآگین، زخمگین می‌بینم. بگریز بدان‌جا که بادِ تند و خُنَک وزان است...

فریدریش نیچه

تیمساری که کلاشو بر عکس گذاشته،..

پیرمرده اومده بود رد شدن قطارو ببینه، رو میز چوبی کنار جاده می‌نشست زل میزد به قطار تنها کار مفیدی که بعد از گذران عمر بهش رسیده بود_ نگاه کردن _ از نظر او به چشمای زاغ خیره شدن بهتر از اونکه که تو ناسا موشک هوا کنی پیرمرد دندوناشو یادش رفته بود که بیاره که سر ساعت خلال دندونشونو بزنه. لحظه ی عاشقانه تماشای قطار ،شستشوی دندون واجب تر از عاشق شدنه، آدما الکی عاشق میشن دو روز بعد میمیرن. عجب خوابیه دنیا ،سوار قطار شی برعکس سفر کنی، شغالا بخورنت، تمساح ها ادای مارمولک و در بیارن، مثل بایدن تو جمع مهم فلان کنی و اون همه چیزا بازم عاشق نشی....

فیلم

مو ۱۶ سالوم بود جنگ که شد دو روز بعد، مو بازوم ۱۶ سالوم بود اما دیگه بچه نبودوم...

اتوبوس شب ساخته کیومرث پور احمد

خزعبلات ذهنی که دو سه روز دست یک خانم دکتر بوده...بدون ...خدمتتون خراب ...

من آدم نمیشم فکرامو کردم .من همون مارمولکه ام که سرشو از چاه در میاره به صلیب کشیده شدن مسیح رو تماشا می‌کنه، روی صندلی با میز چوبی نشستن، چای خوردن در بیابانم آرزوست ...چرا آدما دستمال جیبی رو پشت باسنشون میزان، شتره کلاه تنیس بازا رو سرش گذاشته جوری نشخوار می‌کنه که انگار داره آدامس میجوه ..وقتی پیر شم ده تا بچه میارم آرزوهای ذهن خجسته:)..

عشق

یکی باید زلیخا بشه ،یه آدم کوچیک عاشق آدم بزرگ میشه که دوست داشتنو این قورت میده اون میجوه...تو این دنیا آدم سلاخی میشه اگر معنایی نباشه...ما که رفتیم تو بمان با دگران...

واقعیت الکی

کنار مار بوآ نشسته بود داشت سیگار میکشید یه هیزم آتیش ،بعضی وقتها جای دشمن و دوست عوض میشه هر چند هوا تاریکه ، دستم به طاقچه ی بالای سرم نمی‌رسه یه مقدار طلا اونجا دارم ارزونیه خودتون ...

و خداوند

و خداوند شب خوابید وصبح بلند شد دنیا با تمام کثافتش خلق شد ...یک جای داستان گیر کردم من متعلق به این دنیا نیستم ..._ یی تومنم یی تومنه _:)

بلوغ

تکنیک برای شناختن ,نقطه ی مقابل آرامش استرس هست ...یلوغ شرط اصلیه آرامشه....اونایی که استرس دارن اگر کار شاد انجام میدن مثلاً جشن تولدی چیزی میگیرن یرای کاهش استرس هست نه روی سرخوشی...خام بودن استرس زاست ..‌‌‌‌‌‌‌

مرگ

من بخوام بمیرم آخرش لبخند میزنم ...

اون دنیا میبینمتون،گودنایت:)

یاروه به دختره میگفت : من دوست دارم با ماشین شاسی بلندش هی جلوی دختره دولا راست میشد یعنی طرف با شاسی بلندش خودشو معرفی می‌کرد...واقعیت علاوه بر به درد نخور بودن وحشی هم هست یاد بچه آهویی افتادم که شکار هزار پا میشه ...نه ببخشید واقعیت مادرقحبه است‌..‌:)فحش پدربزرگم بود خدابیامرزش یادم رفت بهش بگم اون دنیا مودب باش حرف بد نزن ،جای چشاتو گوشاتو عوض میکننداآآآ افرین پدربزرگ خوبی باش :)

آقاهه به دختره میگفت من عاشقانه می‌پرستمت نگاش میکرد می‌رفت....

امیدوارم درباره ما از روی حقیقت قضاوت کنند...

فیلم شام آخر

ماهیگیری

آقاهه سوار هواپیما داشت ماهی می‌گرفت که کوسه اونو خورد هواپیماشم درسته قورت داد. یه آدم رو سنگهای ساحل نشسته بود داشت یا قلاب ماهیگیریش قورباغه می‌گرفت حداقلش این بود که اون زنده موند افقی نشد ...نکته آموزنده اینکه جو نگیرتون سوار هواپیما بشین .‌.خدا بزرگه _من فدات ،ناز و ادات ،عشوه بیا، هلاکتیم_:)

متأسفانه بسیاری از مردم پس از این‌که به دامان شوربختی درافتادند، به سعادت از دست‌رفته خویش پی می‌برند...

برتراند راسل

متاسفانه بسیاری ازمردم پس از آنکه در منجلاب نیستی دست و پا زدند به سعادت از دست رفته عمیقا نظاره میکنند..

گوشت تلخ

گوشت تلخ ها خودرایی شون بوی لجن میده، اونا رو چیزی که اعتقاد بهش تدارن وا میایستن که بگن ما هم هستیم...

دوست های قدیمی

دختر به پسر میگفت من عملم سنگینه یعنی پدر مادرم این شکلی بودن کاریشم نمیشه کرد این یک چیزه ذاتیه، تو اما با بنزت از سر کوچمون که رد میشی یه عملی دیدی بهش نگاه کن فقط یه لبخند بزن چیز دیگه ای ازت نمی‌خوام .مرده موهاشو‌ تراشید، سیبیل گذاشت ،بنزشو فروخت فرغون گرفت که فقط شناخته نشه ...یه پک از سیگار با توتون گاو عجب حالی میده ...پدربزرگم یه الاغ داشت که صبحا به جای خروس همسایه میخوند:)