خزعبلات بزن شصت و شیش...
دود از عقب ماشین تراکتور انگار داره تو گوشام میره جلوی ماشین عین زیردریایی وقتی بخار میکنه انگار داره غرق میشه ... وقت نملزه ما که دنیا یادمون رفته ،هنوزم دم اذان صبح آبنبات چوبی تو گلو چه حالی میده، ما که دنیا یادمون رفته...توی سینما پشت صندلی جلویی قایم شدن چه حالی میده، الکی رفتن مغازه و آدامسو قیمت کردن ،گوشت کوبیده با مرغ سفارش دادن، وقت قراره نه فرار ... هنوزم دم در مسجد موقع اذان بلال می فروشیم به آخوندی که جای عمامه کلاشو برعکس گذاشته، من موقع اذان از دم در مسجد دنبال قبله الکی میدوم تا دم در خونمون سوار قوری که دم کشیده میشم میرم تا ته بن بست همونجا که تا ته جاده پیداست ...دم اذان قراره همه چی تموم شه ...:)