قهرمان

تیر اندازی که بین تانکهای دشمن اسیرشده برای نجات اسلحش تلاش می‌کنه خودش میمیره اما اسلحلشو پنهان می‌کنه همیشه همینه قهرمان واسه چیزی باارزشتر از خودش تلاش می‌کنه حتی اگه خودش جانشو از دست بده....

من که قهرمان نیستم:) چرا هستم:)...

مویرز: شما در کتابتان با نقل قولی از سِفر خروج، به این تناقض اخلاقی اشاره کرده اید: «تو نباید بکشی، تو نباید در زن همسایه‌ی خود طمع کنی - مگر آنکه خارجی باشد. در این صورت باید همه‌ی مردان‌شان را از دم تیغ بگذران و زنان‌شان را به غنیمت بگیری.این مطلب مربوط به کتاب عهد عتیق است.

کمبل

سِفر تثنیه. آنها مطالبی ترسناک‌اند.

مویرز: و حرف آنها درباره‌ی زنان چیست؟

کمبل: آنها بیشتر از تثنیه صحبت می‌کنند تا زنان. عبرانیان نسبت به همسایگان‌شان مطلقا بی‌رحم بودند. اما این قسمتی که شما نقل کردید، بیان افراطی مطلبی است که در اغلب اسطوره‌شناسی‌هایی که گرایش جامعه‌‌شناسی دارند، دیده می‌شود. به عبارت دیگر عشق و شفقت متعلق به درون گروه است، و تهاجم و سوء‌استفاده، بیرون گروه را نشانه می‌گیرد. هر چه بیرون از گروه باشد باید همان طور که در سِفر تثنیه آمده تهدید شود.امروزه روی کره‌ی زمین دیگر چیزی به نام بیرون از گروه وجود ندارد، و مسأله هر دین جدید آن است که این شفقت را برای کل بشر بخواهد. اما در این صورت تکلیف تهاجم چه خواهد شد؟ این مسأله‌ای است که جهان در مقابل آن می‌ایستد، زیرا تهاجم، درست به اندازه‌ی شفقت، و حتی مستقیم تر از آن، یک غریزه‌ی طبیعی است، و همواره وجود دارد. می‌توان گفت که یک واقعیت زیست‌شناختی است. مسلما در روز کتاب مقدس، عبرانیان پس از ورود، الهه‌ها را جارو کردند. اصطلاحی که در عهد عتیق برای الهه‌ی کنعانی به کار رفته «نجاست»است. ظاهرا در دروه‌ای که برای مثال در کتاب پادشاهان آمده است، میان این دو کیش نوعی کشمکش وجود دارد. در عهد عتیق بسیاری از پادشاهان عبرانی به دلیل نیایش کردن در قلل کوه‌ها سرزنش شده اند. آن کوه‌ها نمادهای الهه بودند. عبرانیان تأکید شدیدی علیه الهه داشتند؛ تأکیدی که نمونه‌ی آن را در اسطوره های هند و اروپایی پیدا نمی‌کنید. در اسطوره های هند و اروپایی زئوس با الهه ازدواج می‌کند، و سپس هردو، به اتفاق یکدیگر ایفای نقش می‌کنند. لذا آنچه در کتاب مقدس می‌بینیم حالتی افراطی است، و مقهور کردن جنس مؤنث در میان ما غربی‌ها یکی از کارکردهای تفکر نشأت گرفته از کتاب مقدس است

جوزف کمبل

انسان از این مغاک ها که بیرون آید و از این بیماری سخت که جان به در برد، به نوزادی بدل می شود با پوستی درخشان، ظریف تر و بددلانه تر و با ذائقه ای لطیف تر برای شادی، زبان حساس تری برای چشیدن همه چیزهای خوب، با حواسی طربناک تر، با بی گناهی خطرناکی در شادمانی، بسیار کودکانه تر و با وجود این صدها بار موشکافانه تر از قبل.

فردریش نیچه

پرسشی که گاهی مرا گیج می کند اینست که آیا من دیوانه هستم یا دیگران؟

آلبرت اینشتین

مردم می‌گویند آنچه ما در جستجوی آنیم یافتن معنایی برای زندگی است. گمان نمی‌کنم این همان چیزی باشد که واقعا در پی آنیم. به نظر من آنچه ما به دنبالش هستیم، تجربه‌ی زنده بودن است، به گونه‌ای که تجارب صرفا جسمانی زندگی، در درونی ترین وجه هستی و واقعیت ما طنین اندازد، و جذبه‌ی زنده بودن را عملا احساس کنیم. همه‌ی آنچه در نهایت به دنبالش هستیم این است، و اسطوره‌ها به ما کمک می‌کنند که آن را در خود پیدا کنیم.

جوزف کمبل

قطعیت

انسان در شرایطی بسر میبره که برای اولین بار قادره تا از آینده خبر دار بشه این یعنی قطعیت نه احتمال ,احتمال مثل بازی کودکانه است که فقط نمیدونه....